من از اون آدمایی نیستم که کلاسیک عاشقانه بخونم و خوشم بیاد. ولی متاسفانه افتادم روی دور کتاب خوندن و مخصوصا به ترغیب پدر محترم این چرت و پرتا ( تعبیر از داستانای فانتزی :دی) رو ول کردم یه کم کلاسیک بخونم.
یلندی های بادگیر رو برای اسمش انتخاب کردم. هنوزم اسمش رو کاملاً می پسندم.
نثر کتاب تا اونجایی که می تونستم بفهمم دلنشین بود. راستش عشق ها رو طبق معمول همیشکی خیلی کم درک می کردم، و خب به همین دلیل قسمت اعظمی از کتاب رو نمی فهمم. مثل همیشه هم روی دور مخالف، با هیث کلیف بیشتر از همه شون همزاد پنداری می کردم.
هنوزم درگیرم بین سه و چهار، باشه برای بعد :دی
یلندی های بادگیر رو برای اسمش انتخاب کردم. هنوزم اسمش رو کاملاً می پسندم.
نثر کتاب تا اونجایی که می تونستم بفهمم دلنشین بود. راستش عشق ها رو طبق معمول همیشکی خیلی کم درک می کردم، و خب به همین دلیل قسمت اعظمی از کتاب رو نمی فهمم. مثل همیشه هم روی دور مخالف، با هیث کلیف بیشتر از همه شون همزاد پنداری می کردم.
هنوزم درگیرم بین سه و چهار، باشه برای بعد :دی