1984 - George Orwell, Erich Fromm

وقتی داستان ماجرا معلوم شد، جداً انتظار داشتم آخرش جولیا و وینستون به عنوان قهرمان زن و مرد داستان حزب رو بکشن پایین و دیستوپیا رو به یوتوپیا تبدیل کنن. راستش اینقدر دیستوپیا های همین طوری خوندم که این تقریباً جزء تعریفم از دیستوپیا شده بود.
و کتاب دقیقاً به همین خاطر فوق العاده بود. نه فقط پایانش، بلکه متفاوت بودنش. هر کسی نمی تونه همچین کاری رو بکنه و همچنین اثری رو خلق بکنه. علاوه بر اون همه چیز رو به شکل عالی ای توصیف کنه که مطمئن بشی درکش می کنی و مثل راوی داستان توی همون موقعیت هستی.
من قبل از این کتاب از جرج اورولفقطقلعه ی حیوانات رو خونده بودم. اون یکی به خاطر حالت فابل مانندی که داشت هر چقدرم که خوب بود به پای این یکی نمی رسید.
موضوع دیگه ای نثر کتاب و تاثیر گذاری تک تک جملات بود. جمله ی اول، و اون جمله ی خارق العاده ی آخر کتاب احتمالا تا یه مدتی اصلاً از ذهن خواننده بیرون نمیره، و علاوه بر اون خیلی چیزای دیگه...
او به برادر بزرگ عشق می ورزید...

ترجمه برای خوندن خیلی روون و خوب بود. مشکل اینه که وقتی ترجمه می کنی بعضی وقتا نمی فهمی داستان چیه و هی به مترجم اشکال می گیری، ولی خدا رو شکر این ترجمه به جز بعضی اشکالات کوچیک چیزی نداشت که زمون خوندن آزارت بدن. فقط چیز هایی مثل جمله های خاص اورول یا حتی همون جمله ی اول کتاب خیلی بد تغییر پیدا کرده بودن.
نا خود آگاه یاد تاریخ افتادم. اصلاً یادم نمیاد کدوم کشورا ولی انگار سه تا کشور بودن که می خواستن جهانو بین خودشون تقسیم کنن و حتی معاهده رو هم امضا کردن. هر چی فکر می کنم یادم نمیاد کدوم کشورا بودن یا چه سالی بود یا بعدش چی شد، ولی نمی دونم چرا یهو اینقدر همه چیز برام جالب شد.
و ناخودآگاه یاد یه فیلمی افتادم که خیلی وفت پیش دیده بودم...
The Last Enemy
که داستان مشابهی نداشت، ولی پایان اون رو هم به شدت مثل این یکی دوست داشتم.
در کل این از همون کتابا بود که دوست داری بهشون بگی شاهکار و به بقیه پیشنهاد کنی بخونن.
+ می دونستید اورول به خاطر این کتاب جونشو از دست داده؟ برحسب عادت همیشگی قبل از خوندن کتاب یه جستجویی درباره ش تو نت کردم و اینو دیدم. در کل وقتی فهمیدمش با یه احترام دیگه ای کتاب رو می خوندم. :)